جوک قزوینی سری 1


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 20 تير 1391
بازدید : 6521
نویسنده : m.esa

قزوینیه خیلی بچه باز بوده، فك و فامیل میگن زنش بدیم بلكن درست شه. خلاصه براش یك زنه خوشگل می گیرند. شب اول كه میره با خانوم تو حجله، وقتی لباساشون رو در میارند، ‌یهو قزوینیه همین جور خشكش می زنه. زنه می پرسه: چی شده؟ حالت خوبه؟ قزوینیه سرشو تكون میده، میگه: بالام جان! این کونی كه تو داری، داداشت دیگه چه کونی باید داشته باشه!!

 قزوینیه میاد تهران بواسیرشو عمل میكنه، بعد میره شركت بیمه كه پولشو بگیره، اونجا بهش میگن چون شما تو قزوین بیمه هستید، باید برید همونجا پولتون رو بگیرید. خلاصه قزوینیه هم برمیگرده قزوین، میره شركت بیمه میگه: بالام جان من تهران عمل جراحی داشتم، گفتن بیام اینجا پولمو بگیرم. مسوول اونجا ازش میپرسه: شما كجاتون رو عمل كردین؟ قزوینیه میگه: بواسیرم رو. یارو میگه: اِهكی! بالام جان بیمه كه پول عمل زیبایی رو نمیده!!!

  قزوینیه یه بچه خشگل بلند كرده بوده، پای معامله كه میرسن قزوینه میگه: ببین بالام جان، اگه بزاری توش بزارم 50 تومن بت میدم اگر هم بزاری لاش بزارم 100 تومن بت میدم. بچهه هم پیش خودش میگه: عجب نرخ خوبیه! بزار یه لاپا بهش بدیم 100 تومن كاسب بشیم. خلاصه تا وارد عمل میشن قزوینیه امونش نمیده و تا دسته می کنه تو ماتحت بچه مردم! پسره هم بدبخت با هزار مكافات خودشو میكشه بالا میگه: خوار...سده مگه قرار نبود لا پام بذاری؟! پس چرا کردی توش؟! قزوینیه میگه: بالام جان به جون تو دست كردم تو جیبم دیدم 50 تومن بیشتر ندارم!!!

   یه بابایی چِكِش تو قزوین برمی گرده میفته زندون، با خودش میگه الان اینا ترتیب ما رو میدن، بگذار یكم خالی ببندیم،‌ بلكن بترسند. شروع می كنه میگه: آره من دو نفر رو خفه كردم، تو یك درگیری سه تا پلیس كشتم، شیش تا بی معرفت رو تو یك شب كاردی كردم، همین دیروز هم یك نالوطی رو با ساطور كشتم! یارو قزوینیه بهش میگه: ‌بالام جان تو ما رو هم كشتی!!!

 تو اروپا از قزوینیه می‌پرسند: ببینم قزوین كجاست؟ میگه: چیه؟ اگه کونت میخاره، همینجاست!

  قزوینیه میره مسجد وقتی می رن رکوع سکته می کنه

 قزوینیه تو یك كوچه خلوت یك پسر خوشگل میبینه، میره جلو دست میكشه به سرش، میگه: بالام جان اسمت چیه؟ یهو بابای پسره از تو حیاط داد میزنه: اسمش حمیده، كان هم نمیده!!!

   شعر و آهنگ عروسی در قزوین: " عزیزم بگو برمیگردی!!"

یك بابایی پسرش تو قزوین گم میشه، میره پاسگاه گذارش میده. بهش میگن خوب مشخصات پسرتون چیه؟ میگه: هشت سالشه، تپله، موهاش بوره، چشاش آبیه، یك شلوار كوتاه هم پاشه. یارو افسره تو میكروفون میگه: به كلیه واحدها، برادرا توجه كنن، یه تیكه باحال گم شده.

 

پس از اعلام منفی بودن نتیجه آزمایش ایدز بهروز  موجی از شادی قزوین را فرا گرفت

 

 اگر نماز گذار بداند که چقدر از رحمت الهی او را فرا گرفته هرگز سر از سجده بر نمی دارد ( بسیج قزوین )

 

یارو میره قزوین و بر میگرده. ازش می‌پرسند: چی شد، بلایی سرت نیومد؟ كاریت نكردن؟ میگه: نه بابا خیلی هم خوب بود. ما رو بردن خونشون، بهمون غذا دادن، شب هم با هم نشستیم عرق خوردیم و خلاصه خیلی هم حال داد. بهش میگن: بابا خوب فكر كن ببین كاری باهات نكردن؟ یارو دوباره میگه: نه والله، هیچی نشد، من كه چیزی یادم نمیاد... آهان! فقط یك چیزیو من آخر نفهمیدم، من همیشه وقتی عرق میخوردم فردا صبحش سرم درد می‌گرفت، این دفعه نمیدونم چرا فرداش كونم درد می‌كرد

یه بابایی چکش تو قزوین برمی‌گرده میفته زندون، با خودش میگه الان اینا ترتیب ما رو میدن، بگذار یکم خالی ببندیم،‌ بلکن بترسند. شروع می‌کنه میگه: آره من دو نفر رو خفه کردم، تو یک درگیری سه تا پلیس کشتم، شیش تا بی معرفت رو تو یک شب کاردی کردم، همین دیروز هم یک نالوطی رو با ساطور کشتم! یارو قزوینیه بهش میگه: ‌بالام جان تو ما رو هم کشتی!

توی قزوین داشتن در مورد انتخابات مجلس گزارش تهیه میکردن یارو گزارشگر از یه پیرمرد بازاری میپرسه: به نظر شما با صلاحیت ترین کاندید این دوره کیه؟ حاج آقا میگه: والا بالام جان این روزا هر علف بچه ای مدعیه که کان دیده! ولی خدا وکیلی هیشکی تو کل قزوین قدر این حسین آقا آمپول زن کان ندیده!!!!

 تو پلیس راه اتوبان قزوین یه کامیون رو نگه میدارن.میبینن شیشه سمت راننده بازه یه کونم ازش بیرونه!! خلاصه میرن جلو به راننده میتوپن که: مرتیکه فلان فلان شده.این چه وضع افتضاحیه!!! قزوینیه با تعجب میگه: کدام وضع بالام جان؟! مامورا شاکی میشن میگن خودتو به نفهمی نزن.این چیه از شیشه اومده بیرون؟!! قزوینیه میگه: شما هم منو ترسوندین! بالام جان این کان بچست!! گذاشتم تو راه تگری بشه بره قزوین بزنم!!!!!!!

زنه یه قزوینی میره پیش دکتر و میگه :آقای دکتر خسته شدم ..شوهرم همیشه از عقب منو میکنه
دکتره میگه : این دفعه بگو حامله هستم و از عقب نمیشه شب زنه به قزوینیه میگه : از عقب نمیشه .. حامله ام . قزوینی هم میگه خب از جلو میکنم .بعد از نیم ساعت قزوینیه شاکی میگه :بالام جان ... پس کون این بچه کو؟




:: برچسب‌ها: جوک قزوینی ,

مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
مهران در تاریخ : 1391/4/29/4 - - گفته است :
سلام دوست عزیز
خواهشا مطالب نژاد پرستانه تو وبلاگت نذار
منظورم جوک های قزوینی و اصفهانی و ... هست
لطفا هر چه سریع تر این مطالب رو پاک کن
پاسخ مدیریت:دوست عزیز ممنون از نظر شما ولی ما قصد بی احترامی به هیچ کس رو نداریم اگهرم کسی رو ناراحت کردیم ببخششید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








دوست عزیز و محترم خسته نباشید: به وبلاگ من خوش امدید لطفا جوک های خنده دار خود را به شماره ی 09380011917 ارسال نمایید به اعضا ی این وبلاگ به رایگان هدیه ای نا قابل ارسال می گردد این هدیه شامل یک شارز 1000 تومانی است طرز تبادل لینک : ابتدا ما رو با نام گروه جوک یا جوک یا جوکستان لینک کنید بعد به ما خبر دهید شما رو با چه اسمی لینک کنیم

نظرت درباره ی وبلاگ ما چیه


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مذهبی تبلیغات ضایع بازی اس ام اس و آدرس thef.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 139
بازدید ماه : 1021
بازدید کل : 170917
تعداد مطالب : 122
تعداد نظرات : 22
تعداد آنلاین : 1

ارشیو 3 سریال طنز

*******************************************

RSS

Powered By
loxblog.Com